سطر هفتم

سطر هفتم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «لذت‎های پراکنده» ثبت شده است

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۵ ، ۰۰:۲۴
لیلی

جملهی هولناکی که باهاش مواجه شده بودم توی کتاب شهر و خانه‎ی ناتالیا گینزبورگ (فکر می‎کنم توی یکی از این بلاگ‎های گذشته، گفته بودم که نوشته‎های گینزبورگ را خیلی دوست دارم و نمی‎دانم که گفته بودم چرا یا نه؟) و قرار بود بنویسمش این بود: «هنوز هیچ کاری انجام نداده‎ام و به زودی پنجاه‎ساله خواهم شد.»

به همین سادگی... به همین هولناکی... به همین...

پنجاه‎سالگی، حالا خیلی دور به نظر می‎آید ولی... مثل همه‎ی سنین دور از دسترسی که آمدند و عبور کردند وسط بی‎خبری‎هامان... دور نیست روزی که چشم باز کنیم و ببینیم... هنوز هیچ کاری انجام نداده‎ایم و به زودی پنجاه‎ساله خواهیم شد.

اصلا دور نیست... اصلا...

زندگی کنیم.

*

پ. ن.: مهسایی که شعری آشنا را، انگار که اسم رمزی باشد، بدون هیچ حرف دیگری، برایم خصوصی گذاشته‎ای... می‎شناسمت آیا؟

پ. ن. 2: بعضی شعرها، انگار که حرف و حسِ مشترکند بین ماها. چرایش را بعضی‎هایتان، احتمالا، می‎دانید.

پ. ن. 3: از قبل از عید، قرار است برای لذت‎های پراکنده بنویسم! همین‎جوری هی فولدر فیلم‎هایی که قرار است در موردشان، حتما، بنویسم، حجیم‎تر می‎شود و حرف‎ها توی سرم می‎مانند و پرپر می‎زنند و می‎میرند و... چیزی نوشته نمی‎شود.

پ. ن. 4: چقدر خوبه که وقتی شروع به نوشتن می‎کنم، حرفها را فراموش می‎کنم. اگر نه که...

پ. ن. 5:

چه اسفندها... آه!

چه اسفندها دود کردیم!

برای تو ای روز اردیبهشتی

که گفتند: این روزها میرسی

                                     از همین راه!

 

+ قیصر امینپور


۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۰:۰۳
لیلی

من هنوز شهرزاد رو ندیدم. در واقع، از قبل از شروعش، خیلی قبل از شروعش، قرار بود که حتما بهروز تماشاش کنم، ولی، به خاطر شلوغی‎های این اواخر، اصلا نشد. چون مدل ما، این هست که اینجور سریال‎ها رو، همراه هم تماشا کنیم. یعنی همه، همه‎ی خانواده، بنشینیم دور هم و یک‎ ساعتی، فارغ از همه چیز، سریال رو تماشا کنیم. باور کنید این جور سریال تماشا کردن، لذتِ منحصربه‎فردی داره که سخت می‎شه پیداش کرد. مخصوصا وقتی که از قبل، به خاطر خیلی چیزها، تقریبا مطمئنی که «چیز»ِ خوبی در کار است. کاری که ارزشش را دارد و مهم‎تر از آن، برایت ارزش قائل است. اتفاقی که نادر است، پیش آمدنش... با گزینه‎هایی که در اختیارمان هست! (با در نظر گرفتنِ این‎‎که تماشای سریال‎ها یا فیلم‎های خارجی، در جمعِ تمامِ افرادِ خانواده، اصلا «عاقلانه» نیست! دست‎کم، ما نمی‎توانیم چنین ریسکی را بپذیرم! هنوز هم وقتی به یادِ تماشایِ دسپرادو توی جمعِ خانواده‎ی می‎افتم، بعد از هزار سال چشم‎هایم را می‎بندم!)

خب، همه‎ی این‎ها را نوشتم تا بگویم، دنیا، در لذت‎های پراکنده‎ی جدیدمان، در مورد شهرزاد نوشته... و من را بیشتر از قبل وسوسه کرده که هر چه زودتر تماشای شهرزاد را شروع کنم و خودم را به بقیه برسانم!

*

چند هفته پیش، به دنیا گفتم، بلاگ‎اسکای مثلِ آخر دنیاست!

امیدواریم، این یکی لذت‎ها... را، شما هم مثل ما، دوست داشته باشید و در این‎جا، ماندگار باشیم.

لذت‎های پراکنده

 

*

قرار بود در مورد چند تا فیلم و یک کتاب توی لذت‎ها بنویسم که چون در حال اسباب‎کشی بودیم، نشد که بنویسم. امیدوارم مشمولِ گذر زمان نشده باشند و باز هم بتوانم در موردشان بنویسم.


۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۴ ، ۱۷:۳۱
لیلی