سطر هفتم

سطر هفتم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

...

چهارشنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۳۹ ب.ظ

...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۳/۱۰
لیلی

نظرات (۸)

...
این سه نقطه های تو ، چه اینجا و چه به دنبال شاید ... عزیز ، یک دنیا حرف دارند با خودشان .‌اصلا یک قصه ی مستقل اند . روایتشان کن  رفیق !
تولدت مبارک .
خرسندیم که به دنیا آمده ای و‌ رفیق خوب و عزیز ما شده ای .

پاسخ:
:))
خوشحالم که به دنیا اومدم و چنین دوستانِ خوبی نصیبم شده :*

مرسی
تولدت مبارک خردادیِ عزیزم❤❤
نظرت در مورد یه کادوی با تأخیر چیه؟ به یاد گذشته

+همه ی پست های قبلی فوق العاده👌. آهنگ هم که بسی خاطره انگیز بود.متشکرم از به اشتراک گذاشتنش😘
پاسخ:
مرسی نورای عزیزم :)
عالیه! یاد کادوهایی گذشته به خیر.

خواهش می کنم عزیزم. مرسی.
میخوام ببرمت یه سفر خاص...
نه اینجا ونه سایت امکان ارسال عکس نداره:-( 
کجا بفرستم برات؟
پ.ن: لطفا در اسرع وقت آدرس_ایمیل،تلگرام،اینستاگرام یا..._ خود را در سایت برای ما پیام خصوصی فرمایید.با تشکر❤
پاسخ:
وه! چه وسوسه‌انگیز و جذاب!

شما لطفا شماره‏‏‎ی تلگرامتون رو همبن‏جا پیامِ خصوصی بفرمایید. با تشکر :)
در جریانی که ... کماکان نشستم وسط خونه ای که انگار هیچ وقت سروسامون نمی گیره و دستم به هیچ کاری هم نمی ره.

فایلی که بهم دادی خیلی خیلی عزیزتر و و برام جدی تر از این حرفاست که بخوام تو این بی تمرکزی و صرفاً جهت وقت کشی حرومش کنم. در نتیجه کماکان همون جاییم که تو خونه ی قبلی بودم !

گویا قراره تلویزیونمون امشب برسه. اگه اومد و تو هم وقت داشتی پنجشنبه باهات قرار میذارم برای گرفتن GOT های جدید. 

***

ته نوشت :
1) خواستم ثبت در تاریخ بشه که اسباب کشی بی نهایت خر است و من بی نهایت بی حوصله و خسته از این وضعیت.
2) البته که تولدت بر من یکی خیلی مبارکه، دختر کوچه های تابستان طعم شیرین و داغ خردادی !
پاسخ:
بله. در جریانم و مهم‎تر از اون، در جریانم که «این نیز بگذرد» و خیلی هم زود. تازه کاش همه‎ی سختی‎های نیازمند این جمله، از این جنسِ خوب و هیجان‎انگیز بودن! :)

بله! پنج‌شنبه! جالبه که بیست و چهارساعته به صورت مستقیم در تماسیم، بعد تو باید اینجا در مورد پنج‎شنبه بگی که من از قضا، بامدادِ جمعه می‎بینمش! :))

***
1) این نیز بگذرد! چند روزِ دیگه هیچی ازش یادت هم نمی‎مونه!
2) تولد تو هم، دختر کوچه‎های تابستان، طعم شیرن و داغِ خردادی :)
:)))) 
خواستم هیجان داده باشم به موضوع ! :دی

من یواشکی اون دو تا اپیسود سیزن سه رو خونه قبلی دیده بودم ولی به امیر نگفتم. دیشب گفت بیا تا تو بقیه ش رو از لیلی می گیری اون دوتا رو ببینیم. بعد اولی رو پلی کرد دید رو تیتراژ آخرشه ! بچه م انقدر ساده ست گفت اِ دیده بودیم اینو ؟!!! منم برای اینکه اوضاع خراب تر نشه سریعاً و صریحاً اعلام کردم که خودم در خفا دیدمشون ! خلاصه که ... متهم شدیم به بی معرفتی، چون قرار بوده با هم ببینمشون. :))))
بعد جالبیش اینه که یادم نبود که چه اتفاقایی مال این دوتا اپیسوده، قبل دیدنشون که داشتیم با هم چک می کردیم آخر سیزن دو چی شده، همه رو به عنوان وقایع اون سیزن برای امیر تعریف کردم !!! و طبیعتاً امیر یادش نبود چون ندیده بود ! :)))))
خلاصه خیلی خرابکاری شد ! :)))))

***

بله خب ... تا باشه از این سختی ها باشه ...
پاسخ:
:))))

ای بدجنس! شما که خوداسپویل کردی کل ماجرا رو، دیگه چرا رفتی او دو تا رو جلو جلو دیدی؟ :))
باید زودتر قرار بذاریم برای بقیه ش.

***

بله. می‎دونی که به زودی برای ما خواهد بود :))

اِ ! به تو هم نگفته بودم اون دوتا اپیسود رو هم دیدم ؟! عجب ! :دی

یس ... هر چه زودتر بهتر.

***

بله ... پیشاپیش خدا قوت ! :)
پاسخ:
نخیر! به من فقط اخبارِ خوداسپویل کردنت رو گفته بودی و کلی حرصم رو درآورده بودی بعد از اون همه که بهت گفتم نکن! :|

هماهنگ می‎کنیم. :)

این میترا چه دختر حرف گوش نکنیه ! شِیم آن هِر ! :-P :)))
پاسخ:
:)))
سلام به لیلی خردادی عزیز دلتنگ شاید و لیلی و حمید وسارا و مهرانیم 
زاد روزت شاد عزیزم 
پاسخ:
سلام میناجون

خیلی ممنون عزیزم :)

شاید... هم دلتنگِ شماهاست.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی