سطر هفتم

سطر هفتم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۵ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

و این منم
زنی تنها
در آستانه‌ی فصلی سرد
در ابتدای درکِ هستی آلوده‌ی زمین
و یأسِ ساده و غمناکِ آسمان
و ناتوانی این دست‌های سیمانی

...
و من به جفت‌گیری گل‌ها می‌اندیشم
در آستانه‌ی فصلی سرد
در محفلِ عزای آینه‌ها
و اجتماعِ سوگوارِ تجربه‌های پریده‌رنگ
و این غروبِ بارورشده از دانشِ سکوت
چگونه می‌شود به آن کسی که می‌رود این‌سان
صبور
سنگین
سرگردان
فرمان ایست داد؟
چگونه می‌شود به مرد گفت که او زنده نیست او هیچ‌وقت زنده نبوده‌ست؟
در کوچه باد می آید
کلاغ‌های منفرد انزوا
در باغ‌های پیر کسالت می‌چرخند
و نردبام
چه ارتفاع حقیری دارد
آن‌ها تمام ساده‌لوحی یک قلب را
با خود به قصر قصه‌ها بردند
و کنون دیگر
دیگر چگونه یک نفر به رقص برخواهد خاست
و گیسوانِ کودکیش را
در آب‌های جاری خواهد ریخت
و سیب را که سرانجام چیده است و بوییده است
در زیر پا لگد خواهد کرد؟
...
چه ابرهای سیاهی در انتظار روز میهمانی خورشیدند...


+ فروغ فرخزاد

 

هنوز داغ و اشک‎های پرپرشدنِ... آتنا تازه‎ی تازه هست که خبرِ مرگ تلخ و ناباورانه‎ی پروفسور مریم میرزاخانی رسید. چقدر زود... خیلی دور نیستند روزهایی که آن‎طور سرشار از غرور و افتخارمان کرده بود...

کلمه کم می‎آورد... و بغض و اشک هم...


۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۶ ، ۲۳:۲۰
لیلی

... از این جابه‌جایی هیچ خوشم نمی‌آمد چون در پاریس با دختری بودم که در خانه‌ی کوچکی که اجاره کرده بودم می‌خوابید. همچون کسان دیگری که به عطرِ‌ جنگل یا زمزمه‌ی یک دریاچه نیاز دارند،‌ من به خواب او در کنارم و روزها به همراهی همیشگی‌اش در اتومبیلم نیاز داشتم. چون هر چقدر هم که عشقی فراموش شود می‌تواند شکل عشق بعد از خودش را تعیین کند. حتا در درون عشق پیش هم عادت‌های هر روزه‌ای بوده که منشاءشان را به یاد نمی‌آورده‌ایم. دلشوره‌ی روز اولی آدم را واداشته که چیزهایی را از ته دل آرزو کند و سپس آن‌ها را همچون رسومی که دلیلشان دیگر فراموش شده به صورت عادت‌های ثابتی درآورد: رساندنِ‌ دلدار به خانه‌اش با اتومبیل،‌ یا سکونتش در خانه‌ی خودت،‌ یا حضور خودت یا کس دیگری که به او اعتماد داری در همه‌ی بیرون رفتن‌ها و گردش‌های او: همه‌ی عادت‌هایی که پنداری شاهراه‌های یک شکلی‌اند که عشقت هر روزه از آن‌ها می‌گذرد و در گذشته در گدازشِ آتش‌فشانیِ‌ حال و هیجانی سوزان ذوب‌ شده و شکل گرفته‌اند. اما این عادت‌ها پس از زنی که دوست می‌داری،‌ حتا پس از خاطره‌ی او،‌ همچنان باقی می‌مانند. شکلِ‌ ثابتِ‌ اگر نه همه‎ی عشق‌های آدم. دست‎کم برخی از آن‌ها می‌شوند که با هم در تناوب‌اند. بدین‌گونه خانه‌ی من،‌ به یادِ‌ آلبرتینِ‌ فراموش‌شده،‌ خواستار حضورِ‌ معشوقه‌ی کنونی‌ام شده بود که از چشم مهمانانم پنهانش نگه می‌داشتم و زندگی‌ام را چنان که آلبرتین در گذشته پر می‌کرد.

 

+ در جستجوی زمانِ ازدست‎رفته پروست

 

* نیلوفر لاری‎پور

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۶ ، ۰۰:۱۸
لیلی

چه بسیار حرف‌ها در یک کلمه‌ی تنها می‌خوانی اگر گیج و به‌ویژه منتظر باشی و این تصور را مبنا بگیری که نامه را شخص معینی فرستاده است،‌ چه بسیار واژه‌ها در یک جمله. با حدس چیزهایی را می‎خوانی،‌ از خودت چیزهایی درمی‌آوری،‌ و این همه بر اساس یک اشتباهِ‌ آغازین است؛ اشتباه‌های بعدی (که فقط به خواندنِ‌ نامه‌ها و تلگرام‌ها،‌ و یا خواندن به‌طورِ‌ عام محدود نمی‌شود) ـ اشتباه‌های بعدی بسیار طبیعی است،‌ هر چقدر هم که در نظر کسی که از آن مبنا آغاز نکرده شگرف بنماید. بخشِ‌ بزرگی از چیزهایی که صادقانه باور داریم و بر آن‌ها حتا تا مرحله‌ی نتیجه‌گیری‌های نهایی پای می‌فشاریم حاصل اشتباهی آغازین درباره‌ی مبناهاست. 

+ گریخته - پروست


* « وَأَنتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ» ـ سوره‎ی بلد – آیه‎ی 2


۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۶ ، ۰۰:۲۶
لیلی

آدم‌ها برای ما فقط در تصوری وجود دارند که از ایشان داریم.

 

گریخته - پروست

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۶ ، ۰۰:۰۵
لیلی

مبارک...

(+)

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۶ ، ۲۲:۴۱
لیلی