سطر هفتم

سطر هفتم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

...

يكشنبه, ۱ اسفند ۱۳۹۵، ۰۱:۰۴ ق.ظ

* آدم‎ها همیشه دوباره پیدایشان می‎شود... 

 

* گاهی می‎شود دوباره کسی را یافت،‌ اما زمان را نمی‎توان از میان برداشت...

 

+ جستجوی زمانِ ازدست‌‏رفته

نظرات (۴)

رفیق جان 
ما برگشتیم .
دلمان برنگشته ست .
جا مانده ست .
 می شود لطف کنی آدرس پستی هر جایی را که میشود به تو رسید ، بدهی .
قرآن کربلاییت را بفرستم برایت .
دوست داشتم وقت دیدار ، بدهمش اما به گمانم زودتر برسد به دستت بهتر است .
اگر مقدور بود برایم ایمیل کن .
یا کوچه پشتی خصوصی بفرست .
و اگر مقدور نبود صبر می کنم تا وقت دیدار .
قربانت رفیق .


پاسخ:
زیارت قبول صبوحا. زیارتتون قبول.
.
.
.
بی صبرم که تو رو ببینم. بی صبرم که قرآن متبرک رو ببوسم.
آدرس رو برات می فرستم با ایمیل.

مرسی صبوحا... مرسی

 چرخ گردون چه بخندد
چه نخندد
تو بخند
مشکلی گر تو را
راه ببندد
تو بخند
گر دلت از غم و غصه برنجد
تو بخند


روزت مبارک خانم مهدنس

شادکام وسلامت و سربلند باشی


پاسخ:
مرسی فاطمه ی عزیزم

حواسم هست که هر سال یادت هست
و همه ی مناسبتها رو...

مرسی
لیلی ممنونم که حواست هست...
این روزا قدر مناسبت ها، تاریخ و تقویم رو میدونم... باعث میشن هرطور شده به دوستام پیام بدم...
سرم شلوغه... از سرکار میام رسما افقی میشم... نمیتونم سرپا وایسم... من آدم خوابیدن نبودم اما الان نمیتونم ظهر نخوابم... ملت میگن عادت میکنی اما فکر نکنم، سر و کله زدن با بچه ها اونم تو فشای باز خیلی انرژی میبره...
با گروه های سنی مختلف کلاس دارم... از همه سخت تر و خسته کننده تر بچه های اول ابتدایی هستن... چرا نسلشون اینطوریه؟!!!!!! به خدا ما خیلی بهتر بودیم... آویزون نبودیم.... باور کن تمام مدت بهم چسبیدن از سرو کولم بالا میرن ... دعوا میکنن کی دستمو بگیره... قهر میکنن با بچه های دیگه کلاس دارم....
بچه های متوسطه م کلا فازشون خارجه... فقط دنبال دوست پسر و رمان عاشقانه (از نوع خز)...

از حالا دلم تابستون می خواد....


پاسخ:
فاطمه کوچولوی ما، حالا سرکار می ره؟! :)
حتا فکرش رو هم نمی کردم! واقعا کلی تعجب کردم و برام عجیب بود وقتی کامنتت رو خوندم!
واقعا!؟
برای منی که تو رو از روزهای قبل از دانشگاه می شناختم... دخترک کوچولوی پر از دلهره و امید به آینده...
شاید من اون زمانِ تو رو، حتا بهتر از خودت یادم باشه. چون تو با خودت همراه بودی تمام این سالها.

خیلی خوب بود کامنتت. نمی دونی من رو تا کجاها برد!

هووم. تابستونِ دوست داشتنی و دلچسبِ من :)

لیلی خیلی خیلی ممنونم بابت تمام اون روزا که همراهم بودی و باهم صحبت کردیم.

واقعا بزرگ شدم... البته نسبت به چهارسال پیش... طوری که خودم حس میکنم ...

لیلی برای من خیلی خاصه... نقشش تو زندگیم خیلی پررنگه.....
مرررســــــــــــیییییییییییییییی برای حس های خوبی که ازت گرفتم .

شادکام و سلامت و سربلند باشی.

پاسخ:
مرسی از تو فاطمه :)
مرسی
من هم برای تو، توی همه ی مراحلِ زندگیت، موفقیت و شادی و حال خوب آرزو می کنم.
شک ندارم...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی