سطر هفتم

سطر هفتم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

حسرت عشق

پنجشنبه, ۴ آذر ۱۳۹۵، ۰۸:۳۷ ب.ظ

برگردد و تا دیرزمانی با ما بماند. شبهایی بود که در گذر از شهر به سوی رستوران، دلم آنچنان برای مادام دوگرمانت تنگ میشد که نفسم به دشواری بالا میآمد: پنداری بخشی از سینهام را جراح کاردانی بریده، برداشته، بخش همسنگی از درد معنوی، یا همان اندازه حسرت و عشق به جایش نشانده بود. و آنگاه که حسرت دلداری به جای پارههایی از تن مینشیند، بخیهها هر چه خوب دوخته شده باشد باز زندگی رنجناک میشود، پنداری که حسرت جای بیشتری میگیرد، همواره حسش میکنی، و چه ابهامی است در این ناگزیر باشی پارهای از تنت را بیندیشی!

*

آدمی تغییر نمیکند، بر احساسی که دربارهی کسی دارد عنصرهایی خفته را میافزاید که او بیدار کرده است اما با او بیگانهاند.

+ جستجو... - پروست


نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی