سطر هفتم

سطر هفتم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

نکند سرنوشت مرا جائی دیده‌ای برف *

شنبه, ۱ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۳۴ ق.ظ

یک لحظه فکر کردم چقدر دلم برای شب‎های سرد زمستان و هات‎چاکلت و «گفتگو» تنگ شده. سرما که آمده... هات‎چاکلت و گفتگو هم که مهیاست... جای زمستان خالی‎ست...

و هنوز تابستان، خودش را جمع نکرده‎است. و منِ سرمایی، چقدر خائن‎ام و چقدر دلم برای همه‎چیزهای ناهمگون، تنگ میشود. برای تابستان تنگ می‎شود، برای زمستان تنگ می‎شود، برای عید، اردیبهشت، اسفند، یلدا... چقدر دلم برای آنِ همه‎ی فصل‎ها، تنگ می‎شود.


* شمس لنگرودی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۸/۰۱
لیلی

نظرات (۱)

از اون هات چاکلتا که گفته بودی خیلی خوشمزه ست ؟!

***

خائن ؟!!!!!
این که دلت برای زیبایی ها و خاطره سازی ها مخصوص هر فصل تنگ بشه که اسمش خیانت نیست، هست ؟
پاسخ:
از اون هات‎چاکلت خوشمزه‎ها هم :)

***
خب، این‎که هنوز خاطره‎ی تابستون اینقدر تازه هست، فصلی که اون قدر دوستش دارم، یهویی مشتاق رسیدن زمستون شدم، یه جورایی حس خیانت بهم دست داد!
وگرنه، کلا که خیانت نیست :))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی