سطر هفتم

سطر هفتم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

تو هم، بروتوس؟!

پنجشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۵، ۰۱:۱۹ ق.ظ

سزار که دشنه‎های بی‎قرار دوستانش او را به پایهی مجسمه‎ای چسبانده‎است، برای این‎که وحشتش به حد کمال برسد، در میان تیغه‎ها و چهره‎ها، چهره‎ی مارکوس یونیوس بروتوس، دستپروذه و شاید هم پسر خود را می‎بیند. آن‎گاه دست از دفاع می‎کشد و فریاد حیرت برمی‎آورد: «تو هم، پسرم!». شکسپیر و کودو این فریاد دردناک را برمی‎گیرند.

سرنوشت، تکرارها، مشابهات و تقارن‎ها را دوست دارد. نوزده قرن بعد، در جنوب ایالت بوینس آیرس، گاچویی مورد حمله‎ی گاچوهای دیگر قرار می‎گیرد و هنگام افتادن، یکی از پسرخوانده‎هایش را می‎شناسد. با سرزنشی ملایم و حیرتی آرام به او می‎گوید (این حرف‎ها را باید شنید، نباید خواند): «پس این‎طور!». او را می‎کشند و نمی‎داند که می‎میرد تا صحنه‎ای تکرار شود.

ـ خورخه لوئیس بورخس

*

وسط تماشای کلئوپاترا، سر صحنه‎ی قتل جولیوس سزار توسط سناتورها، یاد «تو هم، بروتوس!؟» افتادم که دورهی بچگی‎ام، یکی از مشهورترین جملات بود توی خانواده‎مان! وقتِ خرده‎خیانت‎های درون خانوادگی، وسط خرده‎ناباوری‎ها، این جمله هی تکرار می‌شد: تو هم بروتوس؟! شده بود یک بازی برای‎مان. طرفِ ماجرا لورفته پیشش، بیشتر اوقات مامان بود. ولی خودِ او هم گاهی اوقات بروتوس می‎شد. بعد یادم افتاد که یک زمانی یک چیزهایی در مورد این صحنه، که صحنه‎ی موردعلاقه‎ام بود در کل ماجرای سزار و کلئوپاترا و آنتونی، هم توی نمایشنامه‎ی شکسپیر، هم فیلم جولیوس سزار و هم توی آن کتاب باریک دوره‎ی کودکی و هر جای دیگری که قصه‎ی این سه نفر را خوانده بودم، توی سررسید قدیمی‎ام، وسطِ شعرها و... نوشته بودم. رفتم توی کتابخانه و سررسید را پیدا کردم و بعد از سال‎ها بازش کردم. دقیقا یادم بود کدام سمتِ صفحه نوشته بودمش. برخلاف تصورم اثری از «تو هم، بروتوس؟!» نبود. فقط آن‎قدر این جمله را توی عمرم تکرار کرده بودم که حتا توی حرکاتِ لب سزارِ فیلم هم، دنبالش می‏گشتم.

تاریخ زیر متن بورخس، توی سررسیدم 21/4/80 هست. بیشتر از شانزده سال پیش!

پ. ن.: احساس می‎کنم قبلا توی شاید... هم این جمله را جایی به کار برده بودم! باید چک کنم بعد.


نظرات (۴)

۲۵ شهریور ۹۵ ، ۰۲:۱۱ شهریار صامت

سلام.
تاثیر پذیر بود داستان سزار برای تفکر خیلی ها. ..جالبه که اون جمله سرزبنونا افتاد. تو خانواده.. و یهو یه خاطره ای توی سر رسید زنده میشه که اثری از اون جمله همیشگی نیست...
فوق العادست... جالب.
وب خوبی دارین. دنبال کننده وبتونم..
پاسخ:
سلام
ممنون :)
آره. سرگذشت جولیوس سزار یکی از جذاب‎ترین سرگذشت‎های مربوط به رومه.
الان واقعا لازمه بگم :


تو هم بروتوس؟؟؟
پاسخ:
چرا آخه؟! :))
یاد این تو هم بروتوس بخیر!

کجا در موردش حرف زدیم؟
فکر کرنم به ربطی به هری پاتر داشت.
پاسخ:
نمی‎دونم! اون‎قدر که ما حرف می‎زدیم مینا، در مورد همه‎چیز... همیشه...

ولی احتمالا ربطی به هری پاتر نداشته. داشته؟

لیلی جانم سلام

چقدر زمان پدیده عجیبیه... انگار همین چند وقت قبل بود که من بیکار بودم حرف از کنکور ارشد می زدم.
الان شکل دغدغه هام انقدر عوض شده که خودمم باورم نمیشه اون مینای سابق اصلا وجود خارجی داشته!

فکر می کنم یه باری وقتی فهمیدم تو هم اهل خوندن هری پاتر بودی اینو گفتم... توی یکی از کامنتای شاید... که بزاببینم دارمش یا نه!

خب از اونجا که من کامنتای شایدو نگه داشتم الان پیداش کردم

"

لیلی عزیز، سلام

خسته نباشی مهندس. امتحانات هنوز پا برجاس؟

چقدر سارای این روزها و حس هاش ملموسه و چقدر این مهرانِ لعنتی جذابه!

از اون مردا که ندونسته خیلی از دخترا رو به دام عشقشون مبتلا می کنن... یه جور لعنتی واری حواسش هست و نیست!

دلم می خواد گاهی برم یقشو بچسبم بگم می فهمی داری چیکار می کنی با دل این دختر؟

چقدر اضطرابای سارا قشنگه و من چقدر می فهممشون... یاد خودم می افتم وقتی هفته دوم از ترم اول دانشگاه از یه پسره خوشم میومد... چقده دیدنش هیجان داشت!

حیف که سه هفته بیشتر  طول نکشید.

و یه نکته مهم که باید بهت بگم در مورد هری پاتر اینه که " تو هم بروتوس؟"

خدا می دونه که چه روزایی رو با هری پاتر تجربه کردم... هیجان و لذت خوندنش یه طرف پول جمع کردن برای خریدنش یه طرف!

صد بار زنگ می زدیم به شهر کتاب و انتشارات تا درست توی اولین روز جلد جدیدشو بخریم...

یادش بخیر!

و در اخر: آی لاو بو دوس جونم"


یه همچین ادمی هستم لیلی خانوم

پاسخ:
وای! عالی بود!
روی من رو کم کردی حسابی! و چقدر خوب! لطفا همه‎ی اون کامنتای شاید...ی رو به من هم بده. مگه نمی‎دونی کل تاپیک نقدِ شاید... کن فیکون شده و این بزرگ‎ترین حسرتِ منه؟ لااقل چند تاییش رو داشته باشم.

اولینش رو یادته؟ به جای امتحان ریاضی نشسته بودی شاید... خونده بودی؟ :))

خدا می‎دونه که mina_k چقدر برای من عزیز بوده و هست، بدون تعارف و اغراق.

لطفا یه مقداری از مینای سابق رو نگه‎دار! زیادی خوب بود.

راستی سلام :))
عجب آدمی هستی میناخانم!


ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی