نغمهای از یخ و آتش
1
تیریِین لنیستر: مرگ خیلی خستهکننده هست. مخصوصا الان که این همه چیزهای هیجانانگیز توی دنیا هست.
2
سِر داوس سیورث: خیلی دوست داشتم یک خدا داشتم، واقعا میگم! من نمیخوام تو رو دست بندازم ولی آدمهایی رو دیدم که برای هر خدایی که وجود داره دعا میکنن؛ برای باد، برای بارون، برای خونه، ولی هیچکدوم به درد نمیخورن.
پسر: ولی تو همیشه می اومدی خونه.
سِر داوس سیورث: من که دعا نمی کردم
پسر: ولی من می کردم
3
لرد تیریِین: اون دنبال نقطه ضعف از من می گرده. نباید در مورد تو بدونه!
شِی: من نقطه ضعف تو هستم؟
لرد تیریِین: این یه تعریف بود، بانوی من.
شِی: چطور نقطه ضعف بودن یه تعریفه؟
لرد تیریِین: زبان بعضی وقتها قاصره.
4
قدرتی جایی پابرجا میمونه، که مردم باور داشته باشن که پابرجا میمونه.
5
راب استارک: اون پسر خوششانس بود که تو اینجا بودی.
تالیسا: بدشانسیش این بود که «تو» اینجا بودی.
6
به هیچکس اعتماد نکن. اینجوری زندگی امن تره.
7
سرسی: هر چی آدمهای بیشتری رو دوست داشته باشی، آدم ضعیفتری میشی. براشون کارهایی رو میکنی که نباید بکنی. کارهای احمقانه میکنی تا خوشحالشون کنی. تا امنیتشون رو حفظ کنی. هیچکس رو جز بچههات دوست نداشته باش. در این یک مورد یک مادر حق انتخابی نداره.
*
هر چه فصل اول Game of Thrones به نظرم معمولی (در مقابل آن همه تعریفی که از آن میشود) بود، فصل دوم را دوست داشتم. شاید به خاطر اینکه این بار میدانستم سطح انتظارم باید چه باشد و میدانستم باید ذهنم در چه فضایی باشم. شاید هم واقعا فصل دوم فارغ از آن تعریف اولیه فضا و مکان و شخصیتها، واقعا بهتر از فصل اول شده بود. در مورد این سریال خیلی خیلی خیلی حرف دارم. دیروز بعد از بازگشت از یک پیادهروی لذتبخش از تجریش تا ونک (چقدر دلم تنگ شده بود برای پیاده رفتنِ این مسیر)، نشستم و شش قسمت باقیمانده از فصل دوم (بقیهاش را شب قبلش، بعد از برگشتن از شرکت دیده بودم) تماشا کردم.
*
پ. ن.: یونیک، من هم نوشتن توی دریملند را دوستتر داشتم. حتا نوع نوشتنم هم آنجا فرق داشت. راحتتر بودم و بیتکلفتر و صمیمیتر. بیشتر خودم بودم. دلبسته بودم به آنجا. ولی... اتفاقاتی که سال قبل، نه یک بار، که دو بار برای بلاگفا افتاد، من را مجبور به مهاجرت کرد. کم کم دارم به اینجا هم عادت میکنم. ولی نه مثل بلاگفا...
پ. ن.2: تولدت مبارک رفیق. دلم میخواست به شیوهی خودم تولدت را تبریک بگویم.
ولی حیف که واقعا دور شدم از...