موسمِ بودن
من رای میدهم، پس هستم.
من رای میدهم، «چون» هستم.
حالا وقت بیتفاوتی نیست. ما رای میدهیم برای ساختن. برای جلوگیری از ویرانی بیشتر. برای جلوگیری از بر مسند امور نشاندنِ تنگنظرانِ تندروی صاحبِ افکارِ تیره... برای جلوگیری از مغلوب شدنِعقلانیت و اعتدال... برای جلوگیری از سیطرهی جمودِ فکری... برای...
ما رای میدهیم، چون «ما بیشماریم» و این را فقط آنجا میتوانیم نشان دهیم، نه با غرغر کردن و اعتراضِ بیاثر در کنجهای خلوتِ خودمان... نه با فوج فوج پیغامِ اعتراضیِبیثمر فرستادن در شبکههای اجتماعی. که فرستادنِ هزارهزارتای آنها هم، به اندازهی حضور کوتاهمدتِ هر کدام از ما بیشمارها، پای صندوقهای رای، تاثیر نخواهد داشت.
که:
من اگر برخیزم، تو اگر برخیزی، همه برمیخیزند.
من اگر بنشینم، تو اگر بنشینی، چه کسی برخیزد؟*
بعدانوشت: به قولِ حسین پاکدل نمیشود بیتفاوت باشیم و بیحضور و بعد متوقع و معترض.
* حمید مصدق
متن جالبی بود
خوشحال میشم وبم رو دنبال کنی