تو را من چشم در راهم...*
سه شنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۶، ۰۱:۰۹ ق.ظ
صبوحا به من یادآوری کرد که فصلِ محبوبم تابستان است. البته که فصلِ محبوبِ من تابستانست. ولی از آن تابستانهایی که کمتر اتفاق میافتند. مخصوصا توی این شلوغیها و این نبودِ وقت. وقتی که تمامِ روزهای تابستانت، از صبح تا شب، به کار و درگیری بگذرد. تابستانی که فصلِ محبوبِ من هست، جور دیگریست. همهچیز پیشکش، همان خوابِ نیمروزیِ تابستان را هم شدیدا دلتنگم. دلم، همین الان، توی اولین روزهای شهریور، ماه آخرِ تابستان، برای تابستان لک زده است.
* البته که نیمایِ یوش
۹۶/۰۶/۰۷
یا افتاده باشیم رودور روزمرگی و هی دور خودمون بچرخیم ، ساده ترین دلخواسته هامون به طرز عجیبی غیر ممکن به نظر میرسند.
مثل لذت خوندن یک کتاب ، بدون دغدغه و دلهره و یا یه فرصت برای قدم زدن های سرخوش و آرامش آور ...
و حسرت بعد از خاموش شدن گوشی و آسیب انگشت وسفر تو ...