...
جمعه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۵، ۰۷:۳۴ ب.ظ
میانِ سرانگشتانِ من
که زنانگی را از یاد نبردهاند
و فنجانی که
دستانِ مرا به حرارت
بر داغِ تنش مینشاند
عشقِ روشنیست
عشقِ مبهمیست
گویی که خالی متروکی
پر میشود آرام...
خالی دستی
که میبایست باشد، اما نیست
و بوسهای که
میبایست باشد، اما نیست
و نوشیدنِ نگاهی
که صبور، که آرام، که طولانی...
و این رازِ بزرگیست که من چای را
همیشه به بهانهی فنجانِ گرمش، سر میکشم
صبور، آرام و طولانی...
+ شبنم متولی
۹۵/۱۲/۱۳