همه برمیخیزند *
زندگی ادامه خواهد داشت، با شادیها و امیدها و دلهرهها و التهابها و غمهای نیامدهی پیشِ رو، ولی بیایید فاجعهی پلاسکو و اندوه و انتظار و بغضِ مدامِ این روزهایمان را از یاد نبریم. به یاد داشته باشیم برای روزهای مبادا... روزِ مبادایی که خیلی نزدیکتر از آن است که به نظر بیاید... تمامِ روزها و ساعتهای تصمیمگیریهای بزرگ و کوچک، یا چشم بستنها، انتخابها... خردادِ پیش رو، یکی از آن روزهای مباداست، روزی که باید پلاسکو، این نامِ از حالا تا ابد به اندوه آغشته را به یاد داشته باشیم و تمامِ جانهای عزیزِ زیرِ آوار مدفونشده را. این حرفها، سیاسی نیستند. دعوت به استفاده از حداقلِ حقوقِ شهروندیِ حداقلمان هستند. دعوت به عقلانیت و اولین مخاطبشان، خودم هستم.
پ. ن.: پلاسکو هم به فرهنگِ اسامیِ مکانهای به اندوه آغشتهمان اضافه شده... خرمشهر، بوئینزهرا، منجیل، رودبار، بم... کاش آخرین نقطهی این فرهنگ، حالا حالاها آخرین نقطه باقی بماند.
* بخشی از شعرِ حمید مصدق