سطر هفتم

سطر هفتم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

تدارکی که پروست برای ورودِ آلبرتین می‎بیند، با دادنِ وعده‎ی ورودش از خیلی قبل‎تر، با اشاره‎هایی که یکی دو جا به آلبرتین و عشقِ بزرگِ زندگی‎اش شدنِ او می‎کند، بعد، آن ورودِ یک‎باره، با آن توصیفاتِ شگفت‎انگیزِ گروه دخترانِ شکوفا به پلاژ... و توصیف تمام و کمالِ تماشایی که از راوی و احتمالا دیگران می‎خرند، آن‎جور که برای خواننده‎های تمامِ صد سالِ گذشته تا حال، چاره‎ای جز تصور کردن دقیق و مو به موی آن ورود با شکوه به اطرافِ موج‎‎شکن، باقی نگذاشته، دگرگونی و دگردیسی چهره‎ها... گم و پیدا شدنِ دخترها، سرگشتگی راوی در جستجوی دخترها... کم‎کم مشخص‌تر شدن و چهره‏‎شدنِ آلبرتین... تا اولین دیدار... و اولین گفتگو و...

به یاد ندارم ورودی اینچنین مفصل و مبسوط و باشکوه را در تمامِ آن چیزهایی که تا به حال خوانده‎ام. به یاد ندارم، نویسنده‎ای را که برای ورودِ عشقِ بزرگِ قهرمانِ اثرش، این‎طور سنگِ تمام گذاشته باشد.

 

* رویا شاه‎‏حسین‎زاده


نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی