سطر هفتم

سطر هفتم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

موسمِ نوشتن

سه شنبه, ۶ مهر ۱۳۹۵، ۰۱:۲۸ ق.ظ

چند وقت پیش میترا پرسید نوشتن برای من فصلی هست یا نه؟ حالا شاید دقیقا این‎ نبود سوالش، ولی منظورش این بود که فصل خاصی هست که توی آن فصل بیشتر حس نوشتن داشته باشم یا نه؟

خب، من چون توی عمرم بارها! با این سوال مواجه شده بودم و جوابش را می‎دانستم!، قاطع و کامل و گویا جواب دادم: هان!؟

بعد، توی یک ماهِ گذشته، از تعداد پست‎هایی که اینجا آپ شده معلوم هست که چه به دورِ نوشتن افتاده‎ام! البته بگذریم که نصف پست‎ها بازنویسی تکه‎های رمان‎ها یا دیالوگ‎های فیلم‎هاست ولی، موضوع این هست که قبل از آن، برای مدت‎ها، همین قدر هم همت نداشتم! تازه دارم به شدت مقاومت می‎کنم در مورد نوشتن و بازنویسی کردن! یعنی اگر مقاومتم را کنار بگذارم، همین‎طور پشت سر هم پست آپ می‎کنم! مثل این کانال‎های تلگرام!

نه که حالا قرار باشد به این نتیجه برسم که شهریور (البته که می‎دانم شهریور ماه هست و نه فصل!) باعثش بوده یا نزدیکی و شروع پاییز یا... نخیر! اولا که من کماکان عاشق همه‎ی فصل‎ها هستم و به نظرم هر فصلی برای خودش خصوصیات دوست‎داشتنی و زیبا و خواستنی دارد، کم یا زیاد، و اهلِ تبعیض قائل‎شدن بینِ فصل‎ها نیستم! (هر چند علاوه بر خرداد عزیزم که اگر بخواهم تعصبات ماهِ تولدی را کنار بگذارم، از این ماه بدتر وجود ندارد برای دوست داشتن ولی از بین پیامبران جرجیس را انتخاب کردن برای متولد شدن هم هنری می‎خواهد که شواهد و قرائن نشان می‎دهد که من جزو آن‎هایی هستم که دارم!)، بین ماه‎ها می‎توانم بگویم اسفند و اردیبهشت چیز دیگری هستند ولی، تابستان کلا چیز دیگری‎ست! یعنی اگر گرمای مخصوصا توی سال‎های اخیر سوزانِ تابستان را از این فصل می‎گرفتند، دیگر فصلی به کاملیاش پیدا نمی‎شد!

نتیجه‎ای که می‎خواستم به آن برسم این بود، از تو به یک اشارت، از ما به سر دویدن!

ربطی داشت؟

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۷/۰۶
لیلی

نظرات (۵)

عالی
بله ... امان از این سوالات کلیشه ای که ملت می پرسن از آدم ! بله ...

***

"شاید..." برای من کلکسیونی از همه ی حسای خوبه، اما از اونجایی که پاییز تو راه بود و یکی از دلپذیرترین و پررنگ ترین حسای "شاید..." برام طعم یه عصر پاییزی بارون خورده ی خیابون ولیعصریه، خواستم مزه ی دهنتو بفهمم، ببینم چقدر امکانش هست که حس من به حس و حال تو نزدیک باشه ... که خب، با سر رفتم تو دیوار !
پاسخ:

سوال کلیشه‎ای! :)))

***
عصر پاییزی بارون‎خورده‎ی ولیعصر...
می‎دونی که منم عاشق این حسم... این حال و هوا...

این رو یادته؟
http://mydreamland.blogfa.com/post/325


کدوم دیوار؟! کجا؟! دیوار؟! :))

الان که رفتم رو لینکه یادم اومد.
باید یه بار سر فرصت بشینم دریم لندتو دوباره خونی کنم ... و کامنتامونو ...

***

دیوارِ تو ... لیلی جانِ جان.
پاسخ:
:)

دارم فکر می‎کنم به این‎که یکی از همین روزا، احتمالا، می‎رم سراغ شاید...
دارم فکر می کنم به این که یکی از همین روزا می تونم "شاید..." بخونم ... و کیف می کنم.

پاسخ:
دارم می رم شهر میلاد و مینا، شاید باعث بشه زودتر به شاید... برگردم :)))
این که یادم نمیاد کجایی بودن تقصیر توئه ها !

امیدوارم ! :)
پاسخ:
گیلک بودن. اهل رشت بودن :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی