The Social Network
وکیل دوقلوهای وینکلوس: چرا قبلا یکی از این نگرانیهاتون رو اعلام نکردید.
مارک زاکربرگ: داره بارون مییاد.
وکیل: معذرت میخوام؟
مارک: یهویی شروع کرد بارون اومدن.
وکیل: آقای زاکربرگ، من همهی توجه شما رو به خودم دارم؟
مارک: نه.
وکیل: فکر میکنید من مستحقش هستم؟
مارک: چی؟
وکیل: فکر میکنید من مستحق این هستم که تمام توجه شما رو داشته باشم؟
مارک: من مجبور بودم سوگندی بخورم، قبل از اینکه ما این گواهیبازی رو شروع کنیم، و منم نمیخوام که عهد خودم رو بشکنم. پس بنده یه التزام قانونی دارم که بگم، خیر.
وکیل: بسیار خوب... نه. شما فکر میکنید که من لیاقت توجهتون رو ندارم.
مارک: من فکر میکنم اگه موکلهای شما میخوان بشینن روی شونههای من و خودشون رو «بلندقد» صدا بزنن، اونا این حق رو دارن که یه امتحانی بکنن. اما هیچ التزامی وجود نداره که من باید از اینکه بشینم اینجا و دروغهای مردم رو بشنوم لذت ببرم. شما قسمتی از توجه من رو داری، یه چیزی در حد مینیمم. بقیهی توجه من اون پشت توی دفترِ فیسبوکه، جایی که من و هم دانشگاهیهام کارایی رو میکنیم که هیچکس توی اتاقش انجام نمیده. که مخصوصا شامل موکلین شما هم میشه که از لحاظ فکری و خلاقیت قادر به این کار نیستند. به اندازهی کافی جواب سوال فروتنانهتون رو دادم؟