.
سه شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ۰۲:۳۶ ق.ظ
و پروست گاهی، به سبک خودش شوخطبع هم میشود:
اگر او چیزی نمینواخت، گپ میزدند، و یکی از دوستان، اغلب نقاش موردعلاقهشان در آن روزها، بهقول آقای وردورن «یکی از آن تکههایی میپراند که همه را به غش و ریسه میانداخت»، بهویژه مادام وردورن را ـ که چنان عادت داشت تعبیر مجازی احساسهایی را که به او دست میداد واقعی بگیرد ـ که یکبار دکتر کوتار (که در آن زمان جوان و تازهکار بود) مجبور شد آروارهاش را که از زور خنده دررفته بود، جا بیندازد.
۹۵/۰۶/۳۰
میشه خواهش کنم ارجاع بدی به صفحه مورد نظر ؟ (میخوام تقلب کنم ببینم صفحه چندی)
این پروستِ لعنتی، لعنتیِ خیلی خوب :)