بوهای تنبل و سروقت، پرسهزن و سربهراه
بوهای فصلی، اما خانگی و اندرونی، که تندی ژلهی سفید را با شیرینی نان گرم نرم میکنند، بوهای تنبل و سروقت چون ساعتی روستایی، پرسهزن و سربهراه، ولنگار و دوراندیش، بوی رختهای شسته، بوهای بامدادی، پارسایانه، شاد از صفایی که تنها به نگرانی دامن میزند و خوش از سادگی پیشپاافتادهای که مخزن عظیمی از شعر برای کسی است که از میان این همه بگذرد بیآن که با آنها زندگی کند.
***
از آن کسانی بود که در بیرون از چهارچوب تخصص علمیشان، که خیلی هم در آن موفقاند، از فرهنگ ادبی و هنری کاملا متفاوتی برخوردارند که در حرفهشان به کار نمیآید اما زبان بحث و گفتگویشان را غنی میکند. اینگونه کسان، که از بسیاری ادیبان فرهیختهترند، و از بسیاری نقاشان بهتر «کار» میکنند، چنین میپندارند که زندگیای که میکنند آنی نیست که باید میکردند و فعالیت حرفهایشان را یا با ولنگاری آمیخته با بازیگوشی، یا با پشتکاری سرسختانه و خودستایانه، تحقیرآمیز، تلخکامانه و جدی همراه میکنند.
+ در جستجوی زمان ازدستهرفته - پروست