یک نگاه به وضعیت عملی امور و سیر رویدادها در یک منطقه از کشور روسیه، کافیست تا هرگونه شکی دربارهی نادرستی نظریهی اخیر تبدیل به یقین گردد، نظریهای که بنابر آن، ارعابِ دهههای دوم و سومِ این سده، «بهای سنگینی از رنج» بود که صنعتی کردن و پیشرفت اقتصادی بر کشور تحمیل کرده بود. ارعاب هرگز چنین پیشرفتی را بهبار نیاورد. بهترین پیامد کولاکزدایی، اشتراکی کردن و تصفیهی بزرگ، نه پیشرفت و نه صنعتی گشتنِ سریع، بلکه قحطی، هرجومرج در تولید مواد غذایی و کاهش جمعیت بود. پیامدهای این اقدامات، بحران همیشگی در کشاورزی، وقفه در رشد جمعیت و ناکامی در توسعه و آبادسازی سرزمینِ متروک سیبری بود. وانگهی، همچنانکه آرشیو اسمولنسک به تفصیل نشان میدهد، شیوههای فرمانروایی استالین همهی آن کاردانی و تخصص فنیای را که کشور پس از انقلاب اکتبر بهدست آورده بود، موفقانه نابود ساخت. همهی اینها که گفته آمد، «بهای سنگین» باورنکردنیای بود که برای گشودن درهای مشاغل دولتی و حزبی به روی بخشهایی از جمعیت کشور که علاوه بر عدم تخصص «از نظر سیاسی نیز بیسواد» بودند بر کشور تحمیل گشته بود؛ بهایی که تنها شامل رنج نبود. حقیقت این است که بهای فرمانروایی توتالیتر چه در آلمان و چه در روسیه چندان سنگین بوده است که هنوز بهگونهای کامل پرداخت نشده است.
+ توتالیتاریسم – هانا آرنت
* سعدی - گلستان