سطر هفتم

سطر هفتم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خاطره‎های پراکنده» ثبت شده است

بعدازظهرهای پنج‎شنبه با تمامِ بعدازظهرهای دیگر فرق دارد؛ روشن و نقره‎ای است و بوی اتفاق‎های خوب و دقیقه‎های خوشبخت را می‎دهد؛ نرم و گرم و خواب‎آور است؛ مثلِ نشستن زیرِ کرسی مادربزرگ یا لم‎دادن به سینه‎های مهربانِ مادر.

روزهای هفته هر کدام شکل و رنگ و بوی خودشان را دارند؛ شنبه بدترکیب و تلخ و موذی است و شبیه به دخترِ ترشیده‎ی توباخانم: دراز، لاغر، با چشم‎های ریزِ بدجنس. یکشنبه ساده و خر است و برای خودش، الکی، آن وسط می‎چرخد. دوشنبه شکلِ آقای حشمت‎الممالک است: متین، موقر، با کت و شلوارِ خاکستری و عصا. سه‎شنبه خجالتی و آرام است و رنگش سبزِ روشن یا زرد لیمویی است. چهارشنبه خُل است. چاق و چله و بگو بخند است. بوی عدس‎پلویِ خوشمزه‎ی حسن‎آقا را می‎دهد. پنج‎شنبه بهشت است و جمعه دو قسمت دارد: صبح تا ظهرش زنده و پرجنب‎وجوش است؛ مثل پدر، پر از کار و ورزش و پول و سلامتی. رو به غروب، سنگین و دلگیر می‎شود، پر از دلهره‎های پراکنده و غصه‎های بی‎دلیل و یک‎جور احساسِ گناه و دل‎درد از پرخوری ظهر (چلوکباب تا خِرخِره) و نوشتنِ مشق‎های لعنتی و گوش‎ دادن به دِلی‎دِلیِ غم‎انگیزِ آوازی که از رادیو پخش می‎شود، و دقیقه‎شماری برای برگشتنِ مادر از مهمانی و همه جا قهوه‎ای تیره، حتا آسمان و درخت‎ها و هوا.


+ خاطره‎های پراکنده ـ گلی ترقی

 

پ. ن.: این اصلِ متنی هست که خلاصه و تحریف‎شده، و اغلب بدون اسم و آدرس، توی وبلاگ‎ها و شبکه‎های اجتماعی «پراکنده» شده. چقدر بده این جور مثله‎شدن و تحریف و بدون نام و عنوان شدنِ همه‎چیز توی این فضای نامتناهیِ گاهی به شدت ترسناک.  


۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۵ ، ۱۶:۴۶
لیلی