سطر هفتم

سطر هفتم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

سالی که گذشت...

سه شنبه, ۸ فروردين ۱۳۹۶، ۰۱:۰۷ ق.ظ

تمام نیمه‎ی دومِ اسفند را دلم می‎خواست بنویسم از سالی که در حالِ تمام شدن بود... نشد. اسفندِ گذشته آن‎قدر شلوغ بود که نشد... حرفها هم مردند. داستایوفسکی می‎گوید: « همیشه چیزی هست که حاضر نیست از جمجمه‎ی شما بیرون آید و تا آخر ناگفته در ذهن‎تان باقی می‎ماند و شما می‎میرید و شاید اهمِ آنچه در ذهن دارید با خود به گور می‎برید.»* این‎جا البته، حکایتِ حرف‎هایی هستند که ناگفته می‎مانند و نه اهمیت‎شان. دل را باید برای آن‎ها که مهم هستند سوزاند یا که... اصلا چه کسی می‎تواند اهمیتِ حرف‎ها... چیزها را تعیین کند... و مگر همه‎چیز نسبی نیستند و هر چیز را نباید در ظرفِ نسبتش سنجید؟

ماند بدهیِ من به صبوحا که باارزش‎ترین عیدیها را به من داد...

و حرف‎هایی که ماند... شاید برای وقتی دیگر.

پ. ن.: حالم اصلا بد نیست ولی، چقدر حالِ این پست بد شد!

پ. ن. 2: سال نو مبارک و پر از خوبی و سلامتی و آرامش؛ نه از آن آرامش‎ها که به قولِ پروست بیشتر تسکین رنج باشد تا شادمانی... آرامشِ شادی‎آور (و پدیدآمده از شادی) و دلنشین و خواستنی... و البته التیام‎بخش در صورتِ لزوم.


بعدانوشت: اولین پست در سال جدید و اولین پست با ویندوزِ جدید! (البته که 7، که کماکان ویندوزِ محبوبِ من هست!)

بعدانوشتِ 2: مثلا قرار بود در مورد سالِ طفلکیِ نودوپنج بنویسم که با همه‎ی تلخی‎هایش سزاوارِ بد و بی‎راه گفتن‎های ما نبود. مثلا قرار بود در مورد فیلم‎هایی که این اواخر تماشا کردم بنویسم، که به سنتِ دو سه سالِ اخیرم پشت کردم و چندتایی از فیلم‎های جدید را تماشا کردم و دلم می‎خواست چیزی در موردشان بنویسم، مثلا در مورد شباهتهای شاید به نظر عجیب و غریبِ لالالند و بوی‎هود (من یک جورهایی متخصصم در پیدا کردنِ تفاوت‎ها و شباهت‎های عجیب و غریب البته!) مثلا دلم می‎خواست در موردِ اسفندِ محبوب بنویسم، در مورد هوای شهر، در موردِ... مثلا دلم می‎خواست در مورد خیلی چیزها بنویسم، لیستِ بلندبالایی که اگر به سنتِ سابق شماره می‎زدم بیش از بیست مورد می‎شدند... مثلا دلم می‎خواست از شهر کوچکی (سانسور خودخواسته هم البته می‎شود کرد مثال‎ها را) بنویسم که دلم ندیده هوایش را کرد، آخرِ اسفندی! مثلا... مثلا...

 

* ابله

نظرات (۲)

سال نوت مبارک رفیق جان...
همه ی اتفاقات خوب عالم رو برات میخوام... 
هر چی آرزوی خوبه مال تو :)
پاسخ:
سال نوی تو هم مبارک زهراجون :)

بهترینها رو برات آرزو می‎کنم

مرسی :)
چقدر دیر و‌چقدر خوب که پست سال جدیدی نوشتی رفیق .
دلم هوای لابی هتل هما را کرد و شرشر باران پشت شیشه های قدبلندش را و صدای خوب توی گوشی را ...
بهار بر سطر هفتممان هم‌مبارک باشد .
پاسخ:
تازه این دیر هم توی رودربایستی قرار گرفتم! :))

بعضی آدم‎ها می‎تونن هر حسی، هر مکانی، هر زمانی، هر حال و هوایی رو دوست‎داشتنی توصیف کنن. مثل تو... مهم نیست که حتما لابی هتل هما باشه و شرشر باران پشت شیشه‎های قدبلند و...

بهار و سالِ نو مبارکمون باشه...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی