سطر هفتم

سطر هفتم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

نورِ بی‎رحمِ‌ روز روشن...

چهارشنبه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۵، ۰۱:۰۹ ق.ظ

می‎دانستم که شادکامی هیچ‎گاه کاملا تسلیم آدم نمی‎شود و آلبرتین هنوز در سنی است که (برخی کسان همیشه در آن می‎مانند و) آدمی هنوز کشف نکرده که این نقصِ شادکامی به کسی مربوط می‎شود که آن را حس می‎کند و نه کسی که ارائه‎اش می‎کند، و در نتیجه شاید می‎کوشید منشاء ناکامی‎اش را در من بجوید.

*

مشتاقانه آرزومندِ‌ دنیای دیگری هستی که در آن همانند همان کسی باشی که در این جهانی. اما غافلی از این که حتا بدون آن که منتظر آن جهان باشی،‌ در همین یکی،‌ پس از چند سالی دیگر پایبندِ آنی نیستی که بودی و دلت می‎خواست تا ابد چنان بمانی. حتا بدون این فرض که مرگ ما را بیش از آن تغییر می‎دهد که از دگرگونی‎های زندگی برمی‎آید، اگر در آن جهانِ دیگر به «من»ی بربخوریم که در گذشته بودیم،‌ از خود به همان گونه رو برمی‎گردانیم که از کسانی که با ایشان دوستی نزدیک داشتیم اما مدت‎هاست که دیگر ندیده‎ایم...

چه بسیار خیالِ‌ بهشت،‌ یا چندین بهشت پی‎درپی را در سر می‎پروریم،‌ اما همه‎شان،‌ بسیار پیش از آن که مرده باشیم،‌ بهشتِ گم‌‎‏شده‎اند،‌ و شاید در آن‎ها خود را گم‎شده حس کنیم. 

+ جستجو - پروست


نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی