سطر هفتم

سطر هفتم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

...

چهارشنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۵، ۱۱:۱۵ ب.ظ

... دوشس دوگرمانت، که از ده سال پیش در خانه‎ی پرنسس دوپارم مودبانه سلام‎شان را پاسخ می‎داد هرگز اجازه نداده بود پایشان به خانه‎ی او برسد. چون بر آن بود که درباره‎ی سالن، به مفهمومِ اجتماعیِ محفل، همان قاعده‎ی مربوط به سالن به مفهومِ مادی‎اش صدق می‎کند: همین که چند تکه اثاثه‎ی نازیبا را فقط برای جا پر کردن، یا نشان دادنِ دارایی‎ات در مهمانخانه می‎گذاری، زشت می‎شود. چنین سالنی به کتابی می‎ماند که نویسنده نتوانسته باشد در آن از آوردنِ جمله‎هایی که نشان‎دهنده‎ی دانش، استعداد و مهارت‎اند خودداری کند. در حالی‎که، مادام دوگرمانت به حق معتقد بود که شرطِ بنیادی خوبی یک محفل، همچنان‎که یک کتاب یا یک خانه، فداکاری است.

+ جستجوی زمانِ ازدست‎رفته

 

پ. ن.: گاهی آخرین قدمِ رسیدن به رستگاری، فداکاری کردن هست. اگر پست‎های وبلاگ هم قابلیت تگ کردنِ آدمها را داشتند، اولین کسی که باید تگش می‎کردم، خودم بودم.

پ. ن. 2: یواشکی اضافه کنم که یکی دیگر از کسانی که می‎شد تگ‎شان کنم، «مارسل پروست» بود!


نظرات (۴)

جالب بود
:)
چقدر خوبین شماها😍
پاسخ:
چقدر خوبیم ما؟! :))

البته قیاس مع الفارق بود و اگه می خواستم تگ کنم، خیلی ها، خیلی ها، از نویسنده های شهیر تاریخ، تا همین دوستانِ خودم که مثل من، تمرینِ نویسندگی می کنیم رو می تونم تگ کنم. ولی فداکاری کردن، گذشتن، و قربانی کردن بخشِ عظیمی از چیزی که نوشتیم، یا می تونیم بنویسیم، سهم بزرگی توی موفق شدن توی ادبیات داره.
خوب لیلى جانمان :) عزیزم من پیامتو ندیدم ... یعنى در اصل نمیدونم کجا باید دنباش بگردم ... اگه برات مقدور هستش لطفا راهنمایى کن ؛) 
پاسخ:
سلام عزیزم.
چیزی در مورد «اون شب» گفته بودی، منم وسطِ شلوغیهای چند پست قبل ازت پرسیده بودم منظورت کدوم شبه؟ :)
اوووووووف ! 
بهتر از اینم می شد حق مطلب رو ادا کرد ؟؟؟؟؟
پاسخ:
نه! نمی شه. زده به هدف!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی