سطر هفتم

سطر هفتم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

خرده طرح‎های رهاشده...

چهارشنبه, ۱ دی ۱۳۹۵، ۰۱:۴۹ ق.ظ

وقتی در خانه تنها شدم، با یادآوری این‎که بعدازظهر را با آلبرتین گذرانده بودم و پس‎فردا با مادام دوگرمانت شام می‎خوردم، و باید به یک نامه‎ی ژیلبرت پاسخ می‎دادم، یعنی سه زنی که دوست داشته بودم، با خود گفتم که زندگی اجتماعی آدم، همانند کارگاه یک هنرمند، پر از خرده طرح‎های رهاشده‎ای است که او کوتاه‎زمانی پنداشته بود بتواند نیازِ خود به عشقی بزرگ را در آن‎ها ثبت کند، اما به فکرم نرسید که گاهی، اگر طرح چندان قدیمی نباشد، می‎شود دوباره بر آن کار کرد و از آن اثری یک‎سره متفاوت، و شاید حتا مهم‎تر از آنی ساخت که در آغاز در نظر بود.

+ جستجو ـ پروست

*

چه یلدایی گذشت...


نظرات (۲)

۰۱ دی ۹۵ ، ۰۱:۵۲ مهدی امینی
خیلی زیبا 
در مورد شاید... صدق می کنه آیا ؟!
پاسخ:
راستش، شاید... ی که شما خوندید، در واقع خرده طرح رهاشده ای بود که ادامه ش دادم. تا همین جاش هم، در واقع به نظر من، خیلی سرنوشت بهتری پیدا کرد، از اون چیزی که اولش براش می تونستم تصور کنم. خیلی خیلی خیلی بهتر. اون موقع به نظرم یکی دیگه از دهها رمانی بود که شروع کرده بودم و همون ابتداش رها شده بود. تازه یکی از بدترینها بین همه ی اونای دیگه.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی