سطر هفتم

سطر هفتم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

بهانه‎ها

شنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۰۵ ق.ظ

وقتی در مورد این‎که شخصیت اصلی شاید... کدام یک از دخترها هستند می‎پرسند، می‎گویم ساراست، فقط برای این‎که جوابی داده باشم. گاهی هم، از روی شیطنت می‎پرم وسط و می‎گویم البته که ساراست! گاهی، به ندرت، وقتی که حس می‎کنم لیلی مظلوم واقع شده، می‎گویم قصهی لیلی خیلی خیلی زودتر از قصه‎ی سارا شکل گرفته بود توی ذهنم، واقعا هم همین‎طور هست. اما، حرف اصلی را نمی‎گویم. حالا، نمی‎توانم بگویم. که سارا و لیلی و همه‎شان بهانه‎اند. شاید...، قصه‎ی یکی دیگر هست، و همه‎ی این دخترها، جمع شده‎اند تا قصه‎ی کسی شکل بگیرد و تعریف شود که حضور فیزیکی خیلی کم‎تری توی قصه دارد. لازم به ذکر است که، این یک نفر، شیوا نیست. شیوا قصه‎ی خودش را دارد که این «قصه» نیست. شیوا هم این‎جا یکی از همان بهانه‎هاست. یک وسیله‎ی دیگر برای تعریف قصه‎ی آدمِ اصلی شاید...

+ از یادداشت‎های قدیمی منتشرنشده، توی همان فایل Word شاید... (بیش‎تر از سیصد صفحه، در انتهای این فایل، یادداشت و شعر و چیزهای دیگر وجود دارد... یادگار روزهای 98یا... یادگارِ...)

پ. ن.: ... فرصتی دست نمی‎دهد.

پ. ن. 2: دونالد ترامپ...



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۸/۲۲
لیلی

شاید...

نظرات (۲)

لیلی جانم، سلام

راستش به عنوان یک شاید... دوست و شاید... خوان اومدم اینجا که بگم قصه تو به نظر من قصه زندگی پدر و مادر سارا است و البته پدر و مادر لیلی... چرا که نه... هرچند که پدر لیلی تباشه و همین نیودنش قصه لیلی رو ساخته... سکوت پدر سارا و عشق مادرش بستر امروز زندگی سارا است.

بین ادمای قصه تو، شخصیت پدر سارا به چشمم خاصترین شخصیت بود.
پاسخ:
سلام میناهه :)

البته که همونطور که اون موقع نوشته بودم که نمی‎تونم بگم، الان هم نمی‎تونم بگم که نظرت شبیه نظر من هست یا نه :)
یادته اسم پدر و مادر سارا رو؟ فکر می‎کنی کسی هست که یادش باشه؟
مدتهاست تصمیم گرفتم اگه پست بعدی‎ای قرار باشه از شاید... توی این وبلاگ بگذارم، پسوردش اسم پدر سارا باشه! :دی


«پدر لیلی تباشه و همین نیودنش قصه لیلی رو ساخته» لایک
«سکوت پدر سارا و عشق مادرش بستر امروز زندگی سارا است» بیگ لایک
سلام لیلیِ عزیز
اومدم پایین تارسیدم به این پست...
هر بار که به حرفای این پست فکر کردم یک گزینه توی ذهنم پررنگ میشد، اولین احتمالم یکی از پسرا بود به جز مهران:-)  وبعدش مادر سارا و در آخر "مینا و محمد"
اصلا یکی از نکات قوت شاید... این بود که همه ی شخصیت ها فکر شده بودن و داستان داشتن برای خودشون و این کنار هم قرار گرفتنشون جذاب بود
و هست😉
در مورد پدر و مادر سارا خیلی به ذهنم فشار آوردم ولی از همون اول گزینه های پیش فرض:سمیه و محمود اومدن. از کجا اومدن رو نمیدونم.اگه اشتباهه بگو تنظیمات رو عوض کنم:-)) 
پاسخ:
سلام عزیزم
خوبی؟
لایک برای تمومِ حدسیاتت :) (که خب من فعلا قرار نیست در مورد درست یا اشتباه بودنشون حرفی بزنم، به وقتش، وقتی که شاید... تموم شد، مفصل در موردش حرف می زنیم)

لطف داری (اسمایلی سرخ شدن :)) )


نخیر! من کارها دارم با این اسامی! :)) حالا شاید یواشکی یه موقعی بهت رسوندم، اگه لازم شد ولی، فعلا نه. سمیه و محمود درست نیستن :))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی