سطر هفتم

سطر هفتم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

وه، چه صفایی!

شنبه, ۱۷ مهر ۱۳۹۵، ۰۱:۲۷ ق.ظ

چهار شب توی رشت به سر بردم و باز هم، فرصت نشد این شهر را، تماشا کنم. دلم یک دلِ سیر کوچه‎گردی می‎خواهد. دلم این‎جور سفری می‌خواهد. هر چند، گشتنِ شرق تا شمالِ غربِ گیلان هم، خوب چسبید.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۷/۱۷
لیلی

نظرات (۵)

خاطرات شمال محاله یادت بره ! :دی

اون جوری که تو چهار پنج روزه گیلان رو گشتی، منِ گیلان زاده تو این 32 سال عمری که از خدا گرفتم نگشتم والله !
به نظرم اون کوچه گردی مدنظر تو کلا یه تیم متفاوت می طلبه ... همسفرای حتی الامکان کم و کمتر و هم سن و سال.

فقط اینکه قرار بود برگشتی کارایی بکنی ... یادت نره ! 8-)
پاسخ:
:)

آره. دقیقا. تیم این دفعه اصلا پایه‎ی کوچه و خیابون‎گردیِ مطلوبِ من و تو، نبودن. برای این کار، مثل همون پایه‎ای که دو ماه قبل قرار بود باهاش برم، خوب بود. که از جنس خودمونه علایقش.


بله! بله! یادمه! البته، لازم به ذکره که در طول مدت سفر، حتا یک لحظه هم به شاید... و بچه‎هاش فکر نکردم! :))
هزار وعده ی خوبان یکی وفا نکند لیلی جانِ جان !
پاسخ:
:دی
اخ لیلی کاش می دونستم رشتی فاصله م با تو فقط یک ساعت بود می اومدم و می دیدمت رفیق .
پاییز باشد و رشت باشد و رفیق باشد و من نباشم ؟!
چه حیف ...
پاسخ:
:| :(
من نمی‎دونستم! کاش می‎دونستم! حتا ممکنه من از شهر تو، حتا از نزدیکی خونه‎ی تو عبور کرده باشم :(

چقدر حیف صبوحا...

ولی، توی چه بهشتی زندگی می‎کنین شما.
حتما عبور کرده ای رفیق و شاید ...پیش خودت مثل من ،گفته باشی مثلا چه جور ادم هایی اینجا زندگی می کنند ؟!
بماند که اینجا که منم چند تا پیچ و دره فاصله دارد تا بهشت ....
گذرت بر من مبارک رفیق .
خدا را چه دیدی 
شاید ... دوباره فرصت شد .
بار بعد خبرم کن رفیق .
با سر می ایم .


پاسخ:
آره. شاید.
دفعه‎ی بعد حتما خبرت می‎کنم. اصلا شاید تو زودتر اومدی این طرف‎ها. من نمی‎دونستم تو کجایی (چرا همیشه فکر می‎کردم یک سمتِ دیگه‎ای؟)، ولی تو که می‎دونی من کجام. پس هیچ بهانه‎ای پذیرفته نیست! بله! شاید قسمت شد و من، با سر اومدم :)

:*
راست راستی نگفته بودم شمالم ؟!
عجب از من !
من گاه گداری میام طرفای تو ... هر چند در اوج سرشلوغی و تنگ وقتی...
ولی یکبار ونک تا تجریش رو پیاده رفتم به یاد تو وآی چسبید آی چسبید . حالا فکر کن با خودت چه محشری بشه رفیق .
اصلا مسابقه ی هر کی زودتر رفت سمت رفیق .
جایزه ش هم  متعاقبااعلام خواهد شد .

پاسخ:
نه نگفته بودی. و من حس می‎کردم یه جاهایی مرکز ایران زندگی می‎کنی. مثلا مثل کاشان، یا همدان یا اراک یا... یک چنین فکرهایی می‎کردم و اصلا نمی‎دونم چرا! :))

می‎دونم. کلا مسافرت‎ها، پر از کارهای فشرده هست و... مخصوصا وقتی که یک مادر باشی. و اونم شهری مثل تهران، که دلیل مسافرت بهش، غالبا سر زدن به بستگان می‎تونه باشه.
ولی تو اون شلوغی‎هات، یه وقت کوچولو هم بذار. من می‎یام و همون نزدیکی‎ها، می‎بینمت حتما.
ونک تا تجریش :) می‎دونم که چقدر می‎چسبه. مخصوصا برعکسش که سرپایینی هم هست، مخصوصا اگه عصر باشه و هوا خوب. گرم نباشه هوا، چون توی زمستون و سرما هم می‎چسبه. عالیه. عالی :)

منتظرم. مهم نیست، کی برنده بشه :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی