حتا واسهی رفتنت... پیش همه محکوم شدم*
جمعه, ۱۸ دی ۱۳۹۴، ۰۹:۳۶ ب.ظ
مرتب کردن هارد اکسترنال (و اصلا هر هاردی... و اصلا هر چیزی که بشود در آن چیزهایی را نگه داشت) و تصمیم گرفتن برای صرفنظر کردن از بعضی فایلهایی (چیزهایی) که زمانی تصمیم به نگهداشتنشان گرفته بودی، یکی از سختترین کارهای دنیا که نه... ولی واقعا کار سختیست!
بعد با بعضی فایلها، بعضی چیزها، مواجه میشوی که حتا یادت نیست که آنها را نگه داشته بودی. اینها احتمالا بیهودهترینها هستند... ولی باز هم دلت نمیآید پاکشان کنی...
همهچیز را نگه میداری. همهچیز را... بیدلیل یا با دلیل... مفید یا بیفایده... همهچیز را...
*
به من گفته بود برای داشتن آدمها، برای نگهداشتنشان هیچ تلاشی نمیکنی. هر اختلاف سادهای میتواند برای تو آخرین اتفاق باشد توی یک رابطه، اگر طرف مقابل تلاشی نکند...
* از ترانهی «اسمم داره یادم میره»ی شادمهر، ترانهسرا مونا برزویی
۹۴/۱۰/۱۸